مادر من فقط یه چشم داشت.من از اون متنفر بودم.اون همش مایه خجالت من بود.اون برای امرار معاش خانواده برای معلم ها بچه مدرسه ای ها غذا میپخت.یه روز اومد دم مدرسه که به من سلام کنه و منو با خودش ببره خونه.
خیلی خجالت کشیدم.
اخه اون چطور تونست این کارو با من بکنه؟!
به روی خودم نیوردم.فقط با تنفر بهش نگاه کردمو قورا از اونجا دور شدم.
روز بعد یکی از همکلاسیام منو مسخره کرد و گفت:هوووووو مامانت فقط یه چشم داره!!!!
فقط دلم میخواست یه جوری خودمو گمو گور کنم..کاش زمین دهن وا میکردو منو میبلعید.کاش مادرم یه جوری گمو گور میشد
روز بعد بهش گفتم:اگه واقعا میخوای منو شاد کنی پس چرا نمیمیری!!؟؟
اون هیچ جوابی نداد...حتی یه لحظه هم به چیزی که گفتم فکر نکردم چون خیلی عصبانی بودم
احساساتش اصلا واسم مهم نبود.
دلم میخواست از اون خونه برمو دیگه هیچ وقت نبینمش.
سخت درس خوندمو موفق شدم برای ادامه تحصیل برم سنگاپور.
اونجا ازدواج کردم خونه خریدمو بچه دار شدم و از زندگیم راضی بودم...
:ادامه مطلب:
ما برای عشقمان حاضریم بجنگیم
و برای جنگمان هیچ وقت حاضر نیستیم عشق را ترک کنیم.
همه با شنیدن کلمه ی عشق
قلبشان میلرزد
گاه حتی بی انکه بدانند عشق را
با قاف باید نوشت یا با غین!
عشق تا سرش را میگذارد زمین, خوابش میبرد
بیخیال اینکه عاشق دارد تا انتهایش می سوزد
ادم های عاشق
گیج و بیخیال نیستند
بلکه برعکس
بسیار هم با خیالند
منتها همه ی خیالشان چیز دیگری ست
جز انچه ما خیال میکنیم!
عشق
سرنوشت خود نوشت انسان های رمانتیک فقط نیست.
لبوفروش محله ی ما هم روزی عاشق شده بود
و نشانه های عشق قرمز و داغش هم
همیشه روی گاری اش موجود بود
و بخاری که
از درون قلب لبوهایش برمی خاست
رمانتیک ترین توصیفات شاعرانه ی عشاق حرفه ای را
توی جیبش میگذاشت!
به صحرا شدم عشق باریده بود و زمین تر شده بود
چنان که پای به برف فرو شود به عشق فرو میشد
خیال ما عشق را می افریند
ان را پروبال میدهد
بعد از ان خودش میسازد
گاه اما در نهایت کار بیخیالش میشود!!
خالص ترین عشق, عشق ادم به حوا بود
زیرا ادم هیچ گزینه ی دیگری جز حوا نداشت.
وفادارترین مرد عالم هم طبیعتا ادم بود
و نگویید که حوا نباید گول شیطان را میخورد
چون حوا ادم نبود
و ادم هم چون سخت عاشق بود
در ان لحظه ادم نبود.
وجدان عشق درد میگیرد گاه وقتی میبیند که یک روده ی راست در دل عشاق نیست!
چشمک زدن این پیام را میرساند:
تو کور نیستی مرا میبینی.
من کور نیستم تورا میبینم.
پس چرا ما همدیگر را نباید ببینیم؟!!
عشق بسیاری صیدهایش را اینگونه به تور انداخته!
در دل هر مردی برای هر زنی بالاخره جایی پیدا میشود به شرط اینکه جایی پیدا شود!!!!
برخی میگویند:حال نداریم.عشقمان را حساب کن بمانیم!
برخی میگویند:عشق نداریم.حالی بده برویم!
دوست داشتن از عشق برتر است
اما
این را کسی میتواند باور کند که هرگز عاشق نشده باشد.
دوست داشتن
مرحله ی عملیاتی نشده ی عشق است.
دوست داشتن موضوعی دارد که متفاوت با موضوع عشق است..
ادبیات عشق میگوید:سرنوشت را باید از سر نوشت تا به کامیابی رسید.
شیمی عشق میگوید:اسید سولفوریکش را زیاد کنید تا بسوزاند.
فیزیک عشق میگوید:با بزرگترین اهرم ها هم نمیتوانید مرا از زمین روح معشوقم بلند کنید.
ریاضی عشق میگوید:اگر تو بگویی می پذیرم که 2*2 میشود 5.
پزشکی عشق میگوید:اگر روزی قلبم برایت نتپد ان را با عمل جراحی در می اورم جایش شلغم میکارم.
مهندسی عشق میگوید:بنای عشقت را با چنان بتونی از محبت در دلم زیرسازی کرده ام که زلزله ی حضور هیچ بدخواهی نمیتواند ان را خراب کند.
فلسفه ی عشق میگوید:ما برای وصل کردن امدیم...
نمادهای عشق در جهان زیادند:
گردش الکترون بر گرد هسته ی اتم.
گردش سیاره ها به دور ستاره ی خود.
گردش اقمار بر گرد سیاره ی خود.
گردش پروانه اطراف شمع.
و بالاخره.....:
(روم به دیوار)گردش مگس به دور شیرینی!!!
سخن یک عاشق نامرد:
عزیزم! از دیروز که تو را دیدم یک دل نه صد دل عاشقت شدم و یاد این عشق را برای همیشه در ذهنم جاودان خواهم کرد.فقط مرا ببخش که امروز پزشکم تشخیص داده که دچار بیماری الزایمر شدم و علاجی ندارد.
راستی الان افتخار صحبت با چه کسی را دارم؟؟؟؟
گوسفندان یک نامه ی عاشقانه برای عشقشان نمی نویسند حتی نمی توانند عشقشان را با صدای زیبا مورد خطاب قرار دهند
قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت |